تعامل پذیری سامانه ها، یک ضرورت اجتناب ناپذیر در سازمانها
امروزه افزایش تنوع سامانه ها و برنامه های کاربردی در سازمانها و لزوم برقراری تعامل با خدمات درون/برونسازمانی در سطح دولت و سازمان، تعاملپذیری را به امری ضروری برای تمامی سازمانها بدل ساخته است.
نام نویسنده : محمدحسین دوستاری
تعامل پذیری سامانه ها، یک ضرورت اجتناب ناپذیر در سازمانها
امروزه افزایش تنوع سامانه ها و برنامه های کاربردی در سازمانها و لزوم برقراری تعامل با خدمات درون/برونسازمانی در سطح دولت و سازمان، تعاملپذیری را به امری ضروری برای تمامی سازمانها بدل ساخته است.
تا یک دهه اخیر، اغلب سازمانها، سامانه ها و برنامه های کاربردی مورد نیاز خود را، بدون نگرانی بخصوصی نسبت به آینده سیستم، نصب و راه اندازی مینمودند. اما با افزایش دامنه کاربردها و رشد سامانه ها، و نیاز به تعامل سامانه ها برای پاسخگویی به نیازهای سازمان از یک طرف، و درهم تنیده شدن چرخه کار واحدهای سازمان با فرایندهای سامانه ها از طرف دیگر، عملا، تعامل پذيري در حوزه اطلاعات، خدمات و فرآیندهای کسب و کاری را به بزرگترین چالش فناوری اطلاعات در سازمانها تبدیل نموده است.
به همین منظور، سازمان برای امکان برقراری تعامل بین برنامههای کاربردی مستقل، نیازمند ایجاد یکپارچگی در زیرساختهاي فناوری اطلاعات خود خود میباشد.
وضعیتی که اثر بخشی و کارایی زیرساختهای فناوری اطلاعات سازمان را نشانه میگیرد!
زمانی که همه چیز بر وفق مراد بوده و توسعه سامانهها و خدمات سازمانی طبق روال متداول موجود و بدون چالش صورت میگیرد، ظاهرا هیچ مشکلی وجود ندارد. اما زمانی متوجه عمق ماجرا میشویم که آنقدر سیستم گسترده شده که دیگر الگوهای سابق برای توسعه زیرساخت، کارا نبوده و از طرفی هم ناگزیریم که از بین صدها ریسمان کلاف تو در توی، سر یک رشته را پیدا کنیم و روی همان الگوی قبلی مسیرمان را برای توسعه زیرساختها ادامه بدهیم!
توسعه غیر اصولی نتیجه محدودیتهای زیرساختی
بیایم با یک مثال ساده به مسئله نگاه کنیم. احتمالا تا به حال در کوچه و خیابان تیرهای برقی را دیده اید که چندین رشته کابل به شکلی نامنظم و طبعا غیر استاندارد از آن انشعاب گرفته شده است. در نتیجه چنین وضعیتی، برای افزودن یک کابل جدید چارهای نیست جز اینکه انشعاب مجددی از آن گرفته شود. این شرایط در عین بینظمی، ضریب خطر و احتمال خرابی را به همان نسبت افزایش میدهد ولی بنظر میرسد که چارهای هم نیست چون اغلب تا وقتی که همین الگو کار پاسخگو بوده، تغییر آن بصرفه نیست!
در این مثال بجای دکل و کابل برق، میتوان هر موضوع دیگری در زندگی را که مصداق داشته باشد سراغ گرفت. اما ممکن است ماهیت مشکل و عمق فاجعه به همین سادگی هم قابل تشخیص نباشد!
باید به این نکته هم توجه کنیم که لزوما اقدام یا راهکار اولیه در زمان خودش اشتباه نبوده، بعبارتی لزوما خشت اولیه کج نبوده! بلکه آن اقدام یا راهکار در ابتدا ماهیتا برای پاسخگویی به حجم کمی از نیاز بوده، و چه بسا هم برای همان سطح نیاز هم مناسب و بهینه بوده است. اما با گذشت زمان و نیاز به پاسخگویی حجم بالای نقاضا و توسعه خدمت، تمهیداتی برای ارتقاء یا جایگزینی زیرساخت درنظرگرفته نشده و یا اصلا نیاز به انجام چنین کاری شناسایی نشده و عملا مسئله تبدیل به یک کلاف پیچیده شده است که نمیتوان براحتی در آن تغییر صورت داد.
وقتی الگوهای موجود، دیگر کار نمیکند
حال بیایم نگاهی به وضعیت فناوری اطلاعات سازمانها بیندازیم. در سازمانها نیز، بنا به تشخیص نیاز و تصمیم دست اندرکاران، نرم افزار و یا سامانهای به مجموعه سامانههای خدمت دهنده در سازمان افزوده میشود که در طول چرخه حیات خود، به فراخور نیاز دستخوش تغییرات زیادی میگردد. با رشد جزيرهوار هر سامانه خدمت دهنده در فناوری اطلاعات سازمانها، و به تبع آن افزایش حجم اطلاعات و رشد طولی و گاها ساختاری پایگاه های داده و شبکه سازمان، در طول زمان وضعیتی به وجود میآید که برای اعمال تغیرات در پیکربندی و ارتباطات سامانه ها، جهت تعریف یک خدمت جدید و یا تغییر نحوه ارائه یک خدمت، حجم تغییرات بسیار زیادی به کل پیکره فناوری اطلاعات سازمان تحمیل میشود.
علاوه بر هزینه هایی مالی و زمانی که مستقیما به سازمان تحمیل شده است، هزینه ریسکهای موجود را بالا برده و در کیفیت ارائه خدمت نیز، در همان سطح مانده و یا گاها با تنزل مواجه میگردد. برای برون رفت از چنین وضعیتهایی، از جایی که همان الگوی پیشین برقرار است، اغلب راهحلهایی انتخاب میشود که برای حذف برخی از پیچیدگیهای تعامل پذیرسازی، هزینه توسعه طولی فناوری اطلاعات را برای سازمان بالا برده بطوریکه گاها اطلاعات و فرایندهای تکراری در سامانهها مشاهده میشود.
نهایتا این امر موجوب میشود تا تردید زیادی در رابطه با کارآمدی سامانه ها در اذهان مدیران بوجود آید. اغلب بجای آنکه الگوی مواجهه با مسئله را تغییر یابد، ارتقاء سامانهها و یا جایگزینی آنها برای پوشش سطح بیشتری از خدمات در قالب یک سامانه جامعتر تحت عناوین مختلف صورت میگیرد. اما غافل از آنکه مسئله همچنان باز بوده و بصورت ساختاری گریبان هر اقدام توسعه محور و سرفصلهای جدید در فناوری اطلاعات سازمان را خواهد گرفت. در این میان اهمیت نگاه به مسئله با رویکردی متفاوت که منجر به معماری و ساختاری جدید و موثر با ظرفیت پاسخگویی قابل قبولی گشته بیش از پیش نمایان میگردد. این امر مستلزم تغییر پارادایم موجود و نگاه به مسئله با نظرگاههای مختلف با همراهی خبرگان و متخصصان مربوطه است. تعامل پذیرسازی سامانههای سازمانی دغدغه بسیاری از سازمانها است و با توسعه حوزههای خدمات فاوا در کسب وکار سازمان، نیاز به راهکاری راهگشا در این خصوص، همواره احساس میشود.
از این رو وجود یک زیرساخت جامع که بتواند امکان برقراری تعامل سامانهها را بصورت یکپارچه فراهم آورده، و از چالش توسعه غیرمتوازن سامانه ها جلوگیری نماید، بیش از پیش ضروری بنظر میرسد. گذرگاه سرویس سازمانی راهکار جامعی است که برای پاسخ به چالش های عنوان شده بوجود آمده، و ضمن افزایش بهروری عملکرد سامانهها و به تبع آن خدمات سازمان، تمامی هزینههای توسعه سامانهها و تعاملات سامانهها را بشکل چشمگیری کاهش میدهد.
گذرگاه سرویس سازمانی
گذرگاه سرویس سازمانی (ESB) بعنوان راه حلی جامع و راهگشا برای تعامل پذیری، با ارائه ساختارهای از پیش تعریف شده در حوزه یکپاچه سازی و تعاملپذیری، و با تبدیل شدن به یک “هاب” در میان تمام برنامههای کاربردی درون و برون سازمانی، تبادل پیام میان آنها را تسهیل کرده و بستر تعامل سامانهها را با یکدیگر فراهم مینماید. بدون وجود گذرگاه سرویس سازمانی، میبایست برای اختصاص دادن هر یک از منابع به سامانهها و یا تعریف هرنوع تعاملی بین سامانه ها و سرویس ها، بصورت مستقیم به ازای هر تعامل یک ارتباط یک به یک تعریف شود، در صورتی که با بکارگیری ESB، هر نود فقط یک ارتباط با ESB داشته و میزان منابع و تراکنش مورد نیاز برای هر سرویس متناسب با اولویت خدمت و سطح خدمت مورد نیاز اختصاص مییابد.